خب، در ایام دههٔ اول محرم هستیم و جا داره تسلیت بگم این ایام رو به شیعیان و آرزو میکنم عزاداریهاتون مورد قبول قرار گرفته باشه.
اما قصد دارم از این فرصت استفاده کنم و یه نکتهی دیگه رو یادآوری کنم. با احترام به نظر همهی صاحبنظران و افراد معتقد، چقدر تاریخ قیام امام حسین رو خوندیم؟ 🙂 چقدر حوادث قبل و بعد عاشورا رو میدونیم؟ 🙂 اصلاً میتونیم بین وقایع تاریخی وخرافات مطرح شده توی مداحیها تمییز قائل بشیم؟
بگذارید از یه جنبهٔ دیگه بش نگاه کنم. کسی رو دیدید که یکی از عزیزانش رو از دست بده و به صورت آهنگین براش عزاداری کنه؟ یا مثلا تبل بزنه و یه چیز سنگین رو بلند کنه و تو خیابون بچرخونه؟ 🙂
اطراف من که هرکسی عزادار شده تقریباً به صورت مشترک چنین رفتارهایی رو از خودش نشون داده:
- گریه کرده.
- کم حرف و محزون شده.
- سیاهپوش شده.
- خاطرات (تاریخ زندگی) اون فرد از دست رفته رو با خودش مرور کرده. معمولا این کار رو هم با فریاد انجام نداده!
- نیاز نبوده کسی براش یه چیز ناراحتکننده بگه تا گریه کنه!
- …
قضاوت با شما؛ مراسمی که توی جامعهی ما برای امام حسین برگزار میشه، عزاداریه؟ اگه عزاداری هست چرا با معیارای بالا همخونی نداره؟ اگه عزاداری نیست پس چیه؟… 🙂
امیدوارم اگر قراره برای کسی عزاداری کنیم، حالا هرکسی که میخواد باشه، واقعا عزادارش باشیم و نیت دیگهای پشت پیرهن مشکیمون نباشه. آمین.
پیشنهاد: اگر علاقهای به دونستن تاریخ دارید، مطالعهی منتهیالآمال به قلم شیخ عباس قمی و تاریخ طبری رو بهتون پیشنهاد میکنم.
پینوشت: مطالبی که گفتم اصلاً معنیشون این نیست که من آدم بیاعتقادی هستم یا قصد غلطاندازی در اعتقادات رو دارم. اتفاقاً برعکس. خواهشم فقط اینه که بیش از اینکه به فکر مجللکردن عزاداریها و چشم و همچشمیها باشیم، بیشتر مطالعه کنیم، بیشتر تفکر کنیم؛ مطمئناً این به خواستهی خود امام حسین هم نزدیکتره.
«حسین بیشتر از آب تشنهی لبیک بود؛ اما افسوس که به جای افکارش، زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین درد او را بیآبی معرفی کردند!» (علی شریعتی)